عصمت باقر پور /دلکش
دانشنامه موسیقی ← مشاهیر موسیقی ← مشاهیر ایرانی

عصمت باقرپور بانام هنری دلکش (١٣٠٣ - ١٣٨٣)، خواننده ممتاز موسیقی کلاسیک ایرانی است که آوازه بلندش مرزسه نسل از ایرانیان را درنوردیده. وی از معدود خوانندگان زن صاحب سبک ایرانی بود که صدا و شیوه ی خواندنش بیش از چهار دهه معیار و سنجه عمومی ارزیابی دیگر خوانندگان بشمار می رفت و تا زمانی که می خواند کسی در صدد رقابت با او برنیامد. هنوز سالها پس از خاموشی دلکش، بدون کمترین اغراقی، بخش مهمی از آثار وی نمونه های بی نقص آواز ایرانی محسوب می شوند. اما قطع نظر از صدای بسیار پر قدرت، تواناییهای تکنیکی منحصر به فرد و ذوق درخشانش در اجرای آوازها و قطعات موسیقی گوناگون، این شخصیت هنری و اجتماعی دلکش بود که با در هم آمیختن افتادگی و وقار و پرهیز از آلودن دامن هنر به سیاست، او را طی چندین دهه پیاپی به خواننده ی مورد ستایش تمامی طیفهای فرهنگی جامعه ایرانی، و به نوعی "خواننده ملی" بدل ساخته بود. بر خلاف بسیاری از همکاران همدوره اش، نه پیش و نه پس از انقلاب، دلکش زبان آوازش را به مدح نگشود اما هرگز از اجرای قطعآتی که هدفشان تهییج روحیه ملی و میهن دوستی بود دریغ نورزید. مارش " سرباز وطن " که اثری است از انوشیروان روحانینمونه ای است از این قطعات.
او پیش از وقوع انقلاب اسلامی در ایران زندگی پر جنب‌وجوش و مرفهی داشت، پس از انقلاب اما به گونه‌ای ناخواسته به انزوا رانده شد. بانو دلکش سه سال پیش از مرگش چند کنسرت در اروپا و آمریکا برپا کرد و در آغاز هر کنسرت با دوستاران خود این طور سخن گفت:
«اول سلام عرض می‌کنم به تمام هموطنانم. امشب شب خاطرات است. شبی که با آهنگهای من تجدید خاطرات می‌کنید. من با شماها جوان بودم و با شماها پیر شدم و افتخار می‌کنم که امشب در جمع شما هستم
زندگی دلکش و درخشش هنریش
عصمت بابلی باقرپور پنبه فروش در هفتم اسفبدماه ١٣٠٣, در بابل, در یک خانوادهٔ پراولاد چشم به جهان گشود. مادرش که پس از مرگ پدر توانایی رسیدگی به تمام فرزندان را نداشت، عصمت نوجوان را در دوازده سالگی نزد خواهر بزرگش به تهران فرستاد. عصمت در دبستان اردیبهشت واقع در خیابان ناصر خسرو تحصیلات ابتدایی را گذراند و جز اولین دانش آموزان دختر بود که در سن شانزده سالگی به سلک پیشاهنگی پیوست. در همین دوران بود که، ظهرالدینی، معلم موسیقی مدرسه هنگام آموزش سرودهای رایج آن دوران به شاگردان، از قدرت و طنین صدای عصمت شانزده ساله شگفت زده شد. معلم مدرسه دختر جوان را به هنرستان موسیقی ملی آن دوران برد و از استادان هنرستان خواست تا صدای عصمت را بشنوندروح الله خالقی، پس ازچند آزمایش، به قابلیتهای صدای او پی برد و بدین ترتیب دلکش از ١٣١٩ خورشیدی در مدرسه موسیقی به تحصیل آواز پرداخت. از بلند اقبالیهای عصمت جوان ان بود که آموزش او به دست عبدالعلی وزیری سپرده شد. عبدالعلی وزیری پسر عموی کلنل علینقی وزیری بانی نخستین مدرسه موسیقی نوین در ایران بود و در عین حال از نزدیکترین دست پرورده های او. عصمت تخلص هنری بدیع و پرمسمای خود را نیز مدیون استادش عبدالعلی خان بود. دلکش در دوران چهار ساله تحصیل از محضر دیگر استادان برجسته ان دوران بهره جست که از این میان باید مشخصا ازعلی اکبر خان شهنازی وابوالحسن صبا یادنمود. صبا ضمن آموزش ریتم و جمله بندی های آوازی به دلکش موجبات آشنایی وی با یکی از برجسته ترین و با استعدادترین شاگردان خود را به نام مهدی خالدی فراهم ساخت. این آشنایی که نخستین دوران زندگی هنری هم دلکش و هم مهدی خالدی را رقم زد . استخدام دلکش در رادیو تهران در اوایل ١٣٢٤ خورشیدی آغاز شدکه تازه پنج سالی از بنیادش گذشته بود و هفت سال بعد در ١٣٣١ پایان گرفت. این دوران هفت ساله که راه را برای ورود دلکش و خالدی به جرگه برترینهای موسیقی ایرانی گشود، بدود تردید از درخشانترین و پربارترین دوران موسیقی معاصر ایران محسوب می شود.
در آن سالها، موسیقی سنتی که بر اثر تکرار و تقلید، جاذبه خود را از دست داده بود، نیاز بسیار به نوآوری داشت. اندیشه و احساس نو، آهنگ نو و صدای تازه می طلبید تا از رکود پیش آمده به در آید. نیاز به صدای گرم و رسای زنانه به ویژه برجسته می نمود. قمر الملوک وزیری رفته رفته از توان خواندن افتاده بود و ملوک ضرابی نیز دیگر جاذبه پیشینش را نداشت.
از سوی دیگر آهنگسازان نسل جوانتر که قصد نو آوری در موسیقی سنتی داشتند، به صداهای تازه ای نیاز داشتند که با نو آوری های آنها سر سازگاری داشته باشد. دلکش یکی از بهترین این صداها بود که از بخت خوش به همکاری دائمی با مهدی خالدی، آهنگساز نو آور و از شاگردان ابوالحست صبا پرداخت.
همکاری ثمربخش
همکاری دلکش و خالدی نه تنها برای هر دو آنها مفید بود و هر یک موفقیت دیگری را تضمین می کرد، بلکه در کار ساخت و پرداخت و اجرای تصنیف نیز تحولی پدید آورد. تا آن زمان تصنیف خوانی چندان اهمیتی نداشت و حتی آواز خوانان برجسته خواندن تصنیف را خلاف شان و اعتبار می دانستند.
اما در آفریده های خالدی تصنیف اهمیت ویژه ای پیدا کرد و صدای رسای دلکش بر این اهمیت و جاذبه تاکید می گذاشت. در برنامه های اجرائی "خالدی - دلکش"، تصنیف دوبار اجرا می شد و در آغاز و پایان برنامه جای "پیش در آمد" و "رنگ" می نشست. این روش ابداعی از آنجا که بر جاذبه های برنامه های موسیقی می افزود، بزودی فراگیر شد و جای تصنیف در همه برنامه های موسیقی رادیوئی گسترده تر و برجسته تر گردید.
متاسفانه همکاری دائمی دلکش و خالدی هفت سالی بیش به درازا نکشید و آن دو در سال 1331 از هم جدا شدند. با این همه صدای دلکش آنچنان پر و پیمان و جذاب بود که توانست در پیوند با آفریده های آهنگسازان دیگر نیز جلوه بسیار پیدا کند. دلکش پس از خالدی به ترتیب با جواد لشگری، بزرگ لشگری، حبیب الله بدیعی و علی تجویدی به همکاری پرداخت. در این میان همکاری او با تجویدی پربارتر از دیگران بود و ترانه های بسیاری زیبائی از این همکاری به یادگار مانده است.
گفتنی است که دلکش خود نیز آهنگ می ساخت البته با نام مستعار " نیلوفر". " ساز شکسته" یکی از آهنگهائی است که او خود ساخته و خوانده است.
بسیاری از خواننندگان قدیم و جدید، اعم ار زن و مرد شهرت خود را مدیون بازخوانی ترانه های جادویی دلکش هستند. از میان این خواننده ها می توان به علیرضا افتخاری و محمد اصفهانی اشاره کرد.
ازدواج :
دلکش دو بار ازدواج نمود. بار نخست با شاپور یاسمی و بار دوم با داریوش فزونمایه. وی از این وصلت اخیر صاحب فرزند پسری شد به نام " سهیل ". دلکش هنگاه مرگ ۸۰سال داشت. او با پسرش سهیل زندگی می کرد و این پسر را بسیار دوست می داشت.
ازدواج با شاپور یاسمی، فرزند رشید یاسمی، ادیب مشهور، و برادر سیامک یاسمی، سینماگر و فیلمساز دهه های ٣٠ و ٤٠, دلکش را به سینما هم کشاند و در مجموع در ۱۰فیلم ظاهر شد، فیلمهایی که گرچه سرگرم کننده بودند ولی در ردیف آثار تأثیرگذار سینمای ایران قرار نمی‌گیرند. هنر آواز دلکش, اما بر عکس, تأثیرگذار بود.
داستان فیلم های نخست دلکش ، از جمله شرمسار ، بسیار نزدیک به اسطوره ای بود که مردم از این خواننده ساخته بودند.دلکش در این فیلم ، دختری روستایی بود که فریب می خورد و به شهر می آمد و خواننده ی کاباره های تهران می شد. خوانندگی در این فیلم ها ، عارضه ی فریب خوردگی معرفی می شد و به طور ضمنی مورد تقبیح قرار می گرفت ، اما با این همه نوعی تحرک طبقاتی و کسب شهرت و اعتبار نیز به حساب می آمد. از منظر مردم ، دلکش دختری روستایی و سنتی و تهیدست تصور می شد که توسط آهنگ سازان کشف شده بود و پله های ترقی را در نوردیده بود . جامعه ی ایران ، ساختارهای سنتی خود را ترک می کرد و جامعه ی مدرن ، مدعی گسست زنجیرهای نژادی ، جنسی ، قومی و طبقاتی بود.
در چنین شرایطی ، دلکش یکی از چهره های مثالی روزگار نوین بود. او آواز می خواند و به خرده گیری سنت گرایان تن نمی داد و امکان آن می یافت که از پایین ترین لایه های جامعه تا بالاترین موقعیت های اجتماعی صعود کند.اما با این همه دلکش از دیدگاه مردم ، خاکی و مردم دار بود و به موقعیت ممتاز خود غره نشده بود. این چنین بود که مردم در باره ی دست و دلبازی های او افسانه سرایی می کردند ، افسانه هایی که می توانست چندان منطبق بر واقعیت هم نباشد. دلکش در اغلب قریب به اتفاق فیلم های خود ، خواننده ای بود که گر چه با انگاره های اخلاقی جامعه ی سنتی هم نوایی چندانی نداشت ، اما وجه اخلاقی شخصیت خود را حفظ می کرد و با فدا کاری و از خود گذشتگی ، خود را با موازین و باور های سنت گرایان منطبق می کرد.
دلکش در بازیگری ، استعدادی نداشت و خود نیز به این مسئله آگاه و در آغاز برای حضور جلوی دوربین مردد بود. اما دکتر اسماعیل کوشان تردیدهای او را برطرف کرد و دلکش شهامت آن را یافت که بازیگری سینما را بیازماید. مردم نیز از دلکش توقع بازیگری نداشتند در واقع مردم به تماشای فیلم های او می رفتند که کاباره ای مصور ببینند و این خواننده تازه ترین آهنگ هایش را در اجرایی تصویری برایشان بخواند. به این ترتیب فیلم های دلکش از بازار ، پاسخ مثبت گرفت و این خواننده تا سال های آخر دهه ی سی در سینما ابقا شد. اما از آن پس خواننده ها و زنان بازیگر دیگری به سینمای ایران راه یافتند و شهرت افسانه ای دلکش تا حدودی فرو کش کرد و این زن ، ناگزیر به ترک سینما شد ، تا این که در سال ۱۳۵۱ و در سر آغاز روز های کهن سالی ، بار دیگر با بازی در فیلم قمار زندگی ( عباس کسایی) به سینما باز گشت اما اسطوره ی دلکش دیگر شکسته شده بود و نسل جدید همدلی چندانی با او نداشت . فیلم در بازار شکست خورد و دلکش برای همیشه از سینمای ایران کناره گرفت.
جایگاه دلکش در موسیقی معاصر ایران
دلکش،در واقع بیش از آنکه نام هنری عصمت باقرپور باشد، نام دورانی درخشان از موسیقی ایرانی در یکصد سال اخیر است. دورانی که او در پدید آمدنش نقشی بسزا داشت. دورانی که مشترکا به نام او و مهدی خالدی رقم خورده و باز شناخته می‌شود.  در تاریخ موسیقی معاصر ایران خوانندگانی که آوازه شان ایرانگیر شده و آثارشان مرز سه نسل را درنوردیده است از تعداد انگشتان یک دست فراتر نمی رود. بی گمان عصمت باقرپور یکی از آنان است. دلکش همواره مورد ستایش دیگر بزرگان موسیقی ایران و همکاران و همدوره هایش بودغلامحسین بنان که خود آثار مشترکی با دلکش اجرا کرده است در مصاحبه ای از او به نام " خواننده درجه اول زن " دوران خود یاد می کندمحمودی خوانساری نیز به نوبه خود بر این باور بود که " بسیاری از خوانندگان مرد باید بنشینند و با گوش سپردن به آواز دلکش راه و رسم صحیح خواندن را بیاموزند. تاثیر شیوه آوازی دلکش هم نزد همدوره هایش مشهود بود و هم نزد خوانندگانی که در دوران کناره گیری اش به جرگه هنر پیوستند. در گروه اول باید از پروین، الهه و یاسمین نام برد که گر چه فعالیتشان ده سالی پس از دلکش آغاز شده بود، با اینحال همدوره های دلکش بشمارمی روند چون عمده کارهای هنری ایشان نیز کمابیش محصول همان مقطع زمانی، یعنی دو دهه ٣٠ و ٤٠، می باشد. هر سه آنها بر تاثیر دلکش گواهی داده اند. یاسمین در مصاحبه ای که اخیرا از او در دسترس عموم قرار گرفته میگوید تا چه اندازه در صدد الهام پذیری از دلکش بوده است و چهچهه ها و فرود و فراز هایش متاثر از او هستندالهه دیگر خوانندهٔ سرشناس که سه سال پس از مرگ بانو دلکش از این دنیا رفت، در مصاحبه ایی با علی تابش در سال ١٣٥٣, دلکش را پس از قمرالملوک وزیری بزرگترین خوانندهٔ زن می داند : «من برای قمرالملوک وزیری احترام قائلم، برای اینکه قدمی که او برداشت آن شرایطی که کسی نمی‌توانست بیاید بخواند ولی بعد از او همه باید بدانند خانم دلکش خواننده پر قدرت و مسلط بود.» در گروه دوم باید مشخصا ازهایده یاد کرد که در جایی گفته بود: «من خواندن آواز و تصنیف را در واقع از طریق رادیو و شنیدن صدای بانوی آواز ایران خانم دلکش آموختم. اما سیمین غانم را نیز نباید از خاطر برد. وی گر چه شهرت خود را مدیون ترانه های پاپ و آثار بابک بیات، فریدون شهبازیان و لاچینی می باشد، اما در آغاز کارش به مدد علی تجویدی قصد داشت درست جای پای جای دلکش بگذارد. شباهت فراوان صدایش با دلکش و پیروی آشکار از سبک و شیوه او، سیمین غانم را به عنوان دلکشی دیگر به ایران پایان دهه ٤٠ و آغاز دهه ٥٠ می شناساند. با این حال وی از لحاظ تکنیکی با دلکش فاصله داشت و هرگز در آوازهای کلاسیک ایرانی طبع خود را نیازمایید. پس از بازخوانی چند ترانه مشهور دلکش سیمین غانم به جرگه خوانندگان پاپ پیوست. اما هراز چند گاهی آهنگهایی از آهنگسازان برجسته موسیقی کلاسیک ایرانی اجرا می کرد و می کوشید شیوه ای مجزا از دلکش برای خود بجوید. با اینحال وی همواره زیر سایه سنگین دلکش باقی ماند.
طبع آزمایی دلکش در گونه های موسیقایی گوناگون
گر چه دلکش را باید از برجسته ترین خوانندگان کلاسیک ایرانی دانست، با ینحال نمیتوان از یاد برد که وی در گونه های موسیقایی متفاوت و گاه متضاد نیز طبع آزمایی می کرد. جدای از موسیقی آوازی و آثارکلاسیک ایرانی، دلکش ترانه هایی نزدیک به سبک جاز می خواند و در اجرای اینگونه آهنگها همان اندازه تسلط بخرج میداد که در موسیقی کلاسیک ایرانی. به علاوه دلکش را باید احیاگر "غزلهای کوچه باغی" دانست. شیوه ای پر قدمت که تا پایان دوره قاجار روایی داشت و رندان پاکباز، دست شستگی از تعلقات را بدان شیوه به گوش دیگران میرساندند. دلکش لحن رندانه را که ویژگی اصلی این شیوه است حفظ نمود اما با افزودن آرایه های آواز کلاسیک بر آن، رنگ نویی به "غزلهای کوچه باغی " بخشید. گوشه های "مویه " و "مخالف" در دستگاه سه گاه، مایه تقریبا همیشگی کوچه باغی به حساب می رفت. یکی از عالی ترین نمونه های این شیوه را دلکش روی مخمس کفاش خراسانی، با مطلع " چه دیدی از من سنگین دل بی اعتبار آخر" پیاده کرده است.
ویژگیهای صدای دلکش
فراتر از اغراق ورزیهای رایج در زمنیه قدرت صدای دلکش که عموما ناشی از خیالپردازی هستند ( مثل اینکه صدایش چلچراغ ها را میلرزانده یا اینکه باعث از کار افتادن میکروفون میشده... ) باید پذیرفت که فیزیک صدای او (یعنی گستره, حجم و کشش صدایش) ویژگیهای غیر متعارفی دارد. دلکش فاصله دو اکتاو را با صدای عادی یا اصطلاحا آنگونه که در موسیقی غربی گفته میشود با "صدای سینه" Chest voice می پوشاند. یعنی از نت "می " بین خط سوم و چهارم حامل با کلید فا تا نت "می " بین خط چهارم و پنجم حامل با کلید سل. مضافا آنکه دلکش میتوانست این فضای دو اکتاو را با اجرای صدای فوسه تا تا نزدیک به چهار اکتاو بالا ببرد و این گستره صدایی را باید استثنایی دانست. به همین لحاظ، دامنه صدای دلکش را نمیتوان در چهارچوب تقسیم بندیهای عمومی قرار داد. گر چه بخش اصلی صدای او در محدوده آلتو واقع شده اما او میتوانست به آسانی بخشی از فضاهای " تنور " و " متسو سوپرانو " را نیز بپوشاند. آنچه زنده یاد غلامحسین بنان در مورد صدای دلکش می گفته به درستی موید همین نکته است : " وقتی دلکش می خواند انگار که آواز دو صدایی اجرا می شود و شنونده تصور میکند که صدای بم مربوط به خواننده مرد و صدای زیر مربوط به خواننده زن است".
تکنیک آوازی دلکش :
از آنجا که بخش عمده اثار دلکش در موسیقی کلاسیک ایرانی است، نخست باید تکنیک او را در این چهار چوب بررسید. دلکش، ساختارهای ردیفی موسیقی ایرانی را زیر نظر عبدالعلی وزیریآموخته بود. شیوه عبدالعلی وزیری در آموزش ردیف به پیروی از مکتب پسر عمویش کلنل علینقی وزیری بیش از آنکه بر پایه از بر کردن طوطی وار آوازها باشد، مبتنی بر درک و شناخت گوشه های سازنده بود و دلکش طی چهار سال تحصیل در مکتب وزیری به این درک و شناخت دست یافته، مسیرهای گذر در نغمات ردیفی را به نیکی آموخته بود. نقش مکتب وزیری در بالندگی آواز و قوام یافتگی صدای دلکش آنجا آشکار تر می شود که بدانیم دلکش خود شیفته زنده یاد روح انگیز- از دست پروردگان طرازاول مکتب کلنل وزیری - بود و در پردازش آوازهایش از او تاثیر بسیار می پذیرفت. جای پای روح انگیز در برخی از فرازهای آواز دلکش کاملا هویدا است.روح انگیز برخی از گوشه های ردیف سازی را با سلیقه فراوان به آواز در می آورد که تا آن زمان چندان رایج نبود. به عنوان مثال می توان به گوشه نی داوود اشاره کرد. دلکش به تاسی از روح انگیز این گوشه را پیش از ورود به بیداد در بسیاری از آوازهای همایونش میگنجاند ولو اینکه در رنگ آمیزی آن سلیقه خود را بکار می برد و مهر سبک مستقلش را بر آن می کوفت.اما به گفته همایون خرم دلکش بخشی از آموزش خود را نیز نزد مدیون ابوالحسن صبا بود. گر چه در منابع موجود کمتر به این نکته اشاره رفته اما اتفاقا گشت و گذاری در ردیفهای صبا آشکار می سازد که تا چه اندازه آموخته های ردیفی دلکش به روش صبا نزدیک بوده است : روش صبا کاملا بر پایه تاکید بر گوشه های سازنده استوار شده و نه تکرار نغمات کمابیش یکسان با نامهای گوناگون. در زمینه آرایه های آوازی و مشخصا تحریرها و غلتها، دلکش بسیار خوش سلیقه و دقیق بود و بطور محسوس نزدیک به مکتب اصفهان. حنجره دلکش تحریرهای طبیعی, عمیق و درعین حال بی تکلفی را به گوش می رساند. تحریرهای دلکش "دهانی" نبود و از گلو بر می خواست. تک تکیه ها و دوبل تکیه های او بسیار خوش ساخت بودند و بکارگیری متداول این دو نوع تحریر (هم در ترانه ها و هم در آوازهای کلاسیک) در واقع از ویژگیهای سبکی دلکش بشمار می رفتند و به همین جهت تمام خوانندگانی که تحت سیطره نام او وارد دنیای موسیقی ان دوران می شدند در پی باز تولید همین دو گونه تحریر بودند. برای اثبات این مدعا کافی است به ترانه های پروین زهرایی منفرد گوش کنیم که او کاربرد این تک تکیه ها را برای هر چه بیشتر "دلکش وار" شدن اجراهایش بکار می برد. دقت دلکش در القای درونمایه شعر و حالتهای امری، استفهامی، تاکیدی و اخباری از یک سو، ادای بلیغ واژه ها - که حتی گاه شکلی وسواس گونه به خود می گرفت - از سویی دیگر فضایی فاخر و به قول برخی "ادیبانه" به کارهای او می بخشید. باید یاد آور شد که دلکش اصول صحیح دکلاماسیون را در مکتب عبدالعلی وزیری آموخته، ارزش آواشناختی واکه ها و همخوانها را فرا گرفته بود. آنگونه که خود می گفت : " وزیری، یک آینه میداد دستم، می گفت بگو آ ! دهانت را درست باز کن، نه اینطوری، نه آنطوری". علی تجویدی به نوبه خود بر قابلیت دلکش در این زمینه پای می فشارد و می گوید :" دلکش به شعر جان می داد". از آغاز دهه ٤٠ که ارکسترهای کوچک رادیو تهران که تعداد اعضایشان از ١٥ نفر تجاوز نمیکرد روندی تکمیل گرفت. با پیدایش ارکسترهای بزرگ تنظیم چند صدایی موسیقی کلاسیک ایرانی نیز اقبال افزونتری نزد آهنگسازان یافت. اجرا با ارکسترهای بزرگ فوت و فن خاص خود را می طلبید. دلکش به مدد دوستان آهنگساز و با تکیه بر استعداد بی نظیرش توانست این فوت و فن را فرا گیرد و آثار بسیاری را همراه ارکسترهای بزرگ از خود به یادگار بگذارد. زنده یادحسین قوامی (فاخته ای) سالها پیش در اظهار نظری در مورد دلکش گفته بود که وی هرگز نشنیده است که صدای دلکش در همراهی با ارکستر کمترین فالشی داشته باشد[همایون خرمو پرویز یاحقی که سالها سابقه ی کار با دلکش را تجربه کرده بودند، در دو مصاحبه ی جداگانه[ پس از درگذشتش ، بر استعداد موسیقایی و به خصوص بر حس ضرب و درک ریتم او تاکید می ورزیدند.

آوازها و ترانه‌های ماندگار

از ماندگارترین تصنیف‌های دلکش می‌توان به تصانیف زیر اشاره کرد.
به کنارم بنشین (آهنگ : مهدی خالدی / شعر: رهی معیری )، یاد کودکی( اهنگ: علی تجویدی / شعر : معینی کرمانشاهی )، آتش کاروان( اهنگ: علی تجویدی / شعر : بیژن ترقی )، بازگشته( اهنگ: علی تجویدی / شعر : معینی کرمانشاهی )، سفرکرده( اهنگ: علی تجویدی / شعر : معینی کرمانشاهی )، بر تربت حافظ( اهنگ: علی تجویدی / شعر :علی تجویدی ) ، ساز شکسته شعر از محمود ثنایی، می‌گذرم( اهنگ: علی تجویدی / شعر : معینی کرمانشاهی )، پربسته (اهنگ: پرویز یاحقی / شعر : ؟ )، گردباد (اهنگ: پرویز یاحقی / شعر : ؟ )، آمد با دلجویی ( اهنگ: علی تجویدی / شعر : ؟ )، یاد من کن( اهنگ: علی تجویدی / شعر : ؟ )، بردی از یادم (دو صدایی با ویگن)( اهنگ: گرگین زاده / شعر : پرویز خطیبی )، آمد نوبهار( اهنگ: مهدی خالدی / شعر : نواب صفا )، آشفته (اهنگ: پرویز یاحقی / شعر : ؟ ) ، پشیمان شدم ( اهنگ: علی تجویدی / شعر : معینی کرمانشاهی ) ، آه بی اثر( اهنگ: مجید وفادار/ شعر : ؟ )، بیقرار، از یاد رفته، بدرقه، مهمانت کنم، تمنای عاشق، سایه( اهنگ: مجید وفادار/ شعر : ؟) ...